دیروز بساط کوکی رو به راه کردم و چون کریسمسه همه رو با کاترها و قالب های کریسمسی زدم و خیلی هم با حال شدن فقط یه اتفاقی افتاد که تا حالا نیفتاده بود کک مکی شدن کوکی هام! طبق دستور پخت همیشگیم بود نمی دونم چرا می رفت توی فر و در میومد خال خالی می شد :(((((( خلاصه که اعصابم به فنا رفت بسکه حرص خوردم. خوبه حالا دخترخاله کوچیکه بود دلداری داد و کمکم کرد تو ترافیل زدن ها و قرتی بازی های دیگه وگرنه دست تنها باید ساعت بیشتری سر پا می بودم و بیشتر دهنم صاف می شد.

دیروز سه تا قرار داشتم که یکی باید شادان رو می دیدم و چیزی ازش تحویل می گرفتم و یکی باید یه سفارش دست یکی توی فلسطین می رسوندم بعدشم می خواستم برم بعد از سه ماه یه بنده خدایی به عنوان هدیه برام کوکی های دریایی درست کرده برم ازش بگیرم که واسه آلودگی هوا و بی اعصابی ناشی از اینکه بخواد شلوغ شه هر سه تاش کنسل شد و فقط تونستم با سنپ باکس سفارش دخترک رو بفرستم براش بقیه ی کارهام باز هم توی هوا معلق موند.

نصفی از کتاب جدیده ی سارا کروسان رو خوندم و واقعن دوستش دارم گرچه غمگینمم می کنه ولی اینکه به این حجم از جزئیات در رابطه با هرچیزی اشاره می کنه واقعن شگفت انگیزه. بشینم زودتر تمومش کنم ولع معرفیش رو نوشتن داره دهنمو صاف می کنه.

دیروز آرتور خرگوشش بعد از 5 روز مُرده و این بچه داشت دیوانه می شد رسمن. حق هم داره، آدم به یه عروسک پارچه ای هم دل می بنده چه برسه به یه موجود زنده. دو ساعت داشتم می گفتم بابا تقصیر تو نیست تقصیر اون بی همه کس هاییه که معلوم نیست این زبون بسته ها رو توی چه شرایطی تکثیر می کنن و برای پول چنین این طفلی ها رو وی مترو و کف خیابون می ن. کلن با مقوله ی ن حیوون مشکل دارم. با به سرپرستیشون رو قبول کردن نه ها، اینکه بری بخری بیاری تو خونه ت بزرگشون کنی فقط داری پول تو جیب اون بی شرف هایی می ریزی که از این راه کثیف و حیوان آزاری کردن امرار معاش می کنن. یه موجود رو از مادر پدرش جدا می کنن و می ن. منم این وسط یاد مینام افتاده بودم عر و ونگم دراومده بود.

این دو روزه فصل اول سریال ان شرلی رو تموم کردم. بر خلاف کارتونش که از بچگی ازش بیزار بودم واقعن سریالش منو جذب کرده و لذت می برم از دیدنش. گرچه همراه لذت بردن و شگفت زده شدن اشک همیشه دم مشکم هم در میادها، ولی واقعن سریال خوبیه و به چند مورد عاشقانه های زنونه هم توش رسیدم و بیشتر کیفور شدم از دیدن این پارتنرهای دل انگیز.

الان دیگه سریال بسه، برم ببینم می تونم یه چرت بزنم؟ باز از ساعت 9 صبح بیدارم و با اینکه خوابم میاد اما نمی بره، یه کم کتاب بخونم چشمام گرم شه یکی دو ساعتی بلکه استراحت کنم.

اینکه ,واقعن ,سریال ,ساعت ,کوکی ,دیروز منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزشگاه آشپزی و شیرینی پزی بزرگترین سایت دانلود همه چیز در مورد امینم | Eminem Video خرید باکس شلف استند نگهدارنده لوازم آرایش ماتیک ارزان چوبی شیشه ای رومیزی آصف 2020 BAX_GTA فروشگاه غزل قاصد پرورش دام و طیور فلوکس فايل